Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (9492 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
put up
U
متحمل شدن برگزیدن
put-up
U
متحمل شدن برگزیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to opt between alternatives
U
یکی از دو شق را برگزیدن برای برگزیدن یکی از دو شق اختیار داشتن
to have one's pick
U
برگزیدن
to f. on
U
برگزیدن
opt
U
برگزیدن
opted
U
برگزیدن
opting
U
برگزیدن
opts
U
برگزیدن
pick over
U
برگزیدن
elect
U
برگزیدن
select
U
برگزیدن
elects
U
برگزیدن
to make a choice of
U
برگزیدن
electing
U
برگزیدن
selects
U
برگزیدن
selected
U
برگزیدن
elite
U
برگزیدن
excerpts
U
برگزیدن و جداکردن
excerpt
U
برگزیدن و جداکردن
designate
U
تخصیص دادن برگزیدن
designates
U
تخصیص دادن برگزیدن
designating
U
تخصیص دادن برگزیدن
stick-in-the-mud
<idiom>
U
گوشه عزلت برگزیدن
single
U
جدا کردن برگزیدن
to pick over
U
بازرسی کردن و برگزیدن
to vote in
U
با اکثریت ارا برگزیدن
to pick out
U
سوا کردن برگزیدن
prefers
U
رجحان دادن برگزیدن
preferring
U
رجحان دادن برگزیدن
picks
U
نوک زدن به برگزیدن
pick
U
نوک زدن به برگزیدن
prefer
U
رجحان دادن برگزیدن
sufferers
U
متحمل
sufferer
U
متحمل
sustainer
U
متحمل
to pitch upon something
U
چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pass through
U
متحمل شدن
stick out
U
متحمل شدن
tolerant
U
شخص متحمل
tolerantly
U
شخص متحمل
bolsterup
U
متحمل شده
obtrude
U
متحمل شدن بر
defraying
U
متحمل شدن
sustain
U
متحمل شدن
sustained
U
متحمل شدن
sustains
U
متحمل شدن
obtruding
U
متحمل شدن بر
defrays
U
متحمل شدن
defray
U
متحمل شدن
obtrudes
U
متحمل شدن بر
obtruded
U
متحمل شدن بر
defrayed
U
متحمل شدن
to hire
U
برگزیدن برای کار
[استخدام کردن]
to sustain a loss
U
متحمل خسارت شدن
undergoing
U
متحمل چیزی شدن
undergo
U
متحمل چیزی شدن
undergoes
U
متحمل چیزی شدن
undergone
U
متحمل چیزی شدن
probable error
U
خطای متحمل
[ریاضی]
ultimate bearing capacity
U
حداکثر فشار متحمل پی
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
incurred
U
متحمل شدن وارد امدن
incur
U
متحمل شدن وارد امدن
incurring
U
متحمل شدن وارد امدن
incurs
U
متحمل شدن وارد امدن
bearing support
U
تکیه گاه متحمل بار
To incur some heavy expenses.
U
مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
to pack a jury
U
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
To experience great hardships.
U
سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
working lead
U
بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
landing wires
U
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
lift strut
U
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift wire
U
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
disclaimers
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimer
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
Recent search history
Forum search
1
شرکت ما متحمل ضررو زیان مالی زیادی شده است
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com